قله شهادت | پشتیبانی جنگ از حیاط یک خانه/ ماجرای تکاندهنده از شهیدی که شفای مادرش را از امام حسین(ع) گرفت+ فیلم
تاریخ انتشار: ۶ آبان ۱۴۰۰ | کد خبر: ۳۳۵۱۸۰۸۷
باندها را باز کرد و شال سبز را به دور مچ پایم را بست و گفت مادر! به زیرزمین برو و دیگهای مراسم امام حسین(ع) را بشور. از خواب برخاستم، دیدم آنچه در خواب دیدم، در واقعیت نیز رخ داده است. - اخبار فرهنگی -
به گزارش خبرنگار فرهنگی خبرگزاری تسنیم، شاید بیراه نباشد اگر بگوییم خواندنیترین آثار در حوزه خاطرات دفاع مقدس، مربوط به خاطرات مادرانی است که در این جنگ هشت ساله سهم داشتند؛ سهمی که آن را بیچشمداشت بخشیدند، سالها بیصدا گریستند و خم به ابرو نیاوردند.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
مادرانههای شهدا پر است از لحظات ناب شکستن و صبور بودن، بخشیدن و راضی بودن. حالا که تقریباً 40 سال از شروع جنگ تحمیلی میگذرد، این خاطرات همانقدر خواندنیاند. کتاب «تنها گریه کن» از جمله این آثار است. داستان مادر شهید گمنامی که بعد از جنگ هم الگو شد. این اثر خاطرات زندگی اشرف سادات منتظری، مادر شهید محمد معماریان است که توسط انتشارات حماسه یاران منتشر شده است. این اثر که به قلم اکرم اسلامی نوشته شده، کوشیده است تصویری کوتاه اما پرمعنی از یک عمر زندگی زنی را به تصویر بکشد که در فضای انقلاب اسلامی رشد کرد و اثرگذار شد.
خانه خیابان چهارمردان
خاطرات خانم منتظری از چند بخش تشکیل شده است؛ بخش نخست کتاب به سبک عمده کتابهای خاطراتی که در حوزه دفاع مقدس نوشته شده است، از کودکی راوی آغاز میشود. از خانهای در خیابان چهارمردان، در خانهای با هشت فرزند. کتاب از باغهای پر از درخت توت و انار. ازدواج خانم منتظری که ماجرای آن در فصل دوم کتاب روایت شده، فصل جدیدی در زندگی او شکل میدهد. بخشی که در ادامه، خاطرات این زن از روزهای مبارزه با رژیم پهلوی را روایت میکند. در این بخش، ما با زنی مواجهیم که با وجود مسئولیتهایی که در خانه دارد، اعم از وظایف مادری و همسری، وارد فعالیتهای اجتماعی میشود و گاه خود آغازگر برخی از این اقدامات است.
نمایی از زن مسلمان ایرانی
در این بخش از کتاب، نمایی کلی از سیمای زنی را شاهدیم که نمونهای از زنان دهه 50 و 60 است؛ زنانی که نقش انکارناشدنی در پیروزی انقلاب داشتند، اما عمدتاً نامی از آنها در میان صفحات تاریخ برده نمیشود. مخاطب از این بخش به بعد، با تحول روحی شخصیت کتاب مواجه میشود؛ تحولی که در فضای انقلاب اسلامی و به سبب حضور امام(ره) همانند بخش عظیمی از جامعه ایران در آن زمان شکل گرفت.
گفتم اصل روح این بچه است!
با همه اینها، بخش شیرین کتاب مربوط به آغاز جنگ تحمیلی و شکلگیری فعالیتهای مردمی و پشتیبانی جنگ توسط خانمها در قم است. راوی کتاب «تنها گریه کن» که در دوره رژیم پهلوی برای پیروزی انقلاب از جان مایه گذاشته بود، حالا در مواجهه با حمله دشمن خود را جدای از جامعه ندانسته و پا به میدان میگذارد؛ از شکلدهی حرکتهای مردمی برای تهیه مواد غذایی گرفته تا به راه انداختن جریانی مداوم برای انجام پشتیبانی جنگ. اما در این میان، آنچه خانم منتظری را به عنوان یک الگو به جامعه معرفی میکند، ثبتنام فرزندش برای اعزام به جبهه است. خانم منتظری در اینباره میگوید: محمد گفت مامان! رفتم اسمم را برای جبهه بنویسم، اما گفتند که سن تو کم است و نمیشود به جبهه اعزام شوی. به محمد گفتم اشتباه کردند، رفتم بسیج تا او را ثبتنام کنم، گفتند که فرزند شما بچه است. گفتم اصلِ کار روح اوست که بچه نیست. اینطور شد که محمد را ثبتنام کردند.
پشتیبانی جنگ از خانهای در قم
خانم منتظری پس از شهادت پسرش، همسرش را نیز راهی جبهه میکند و خودش نیز پا به پای مردانی که در خط مقدم حضور دارند، در پشت جبهه فعالیت میکند. او در اینباره میگوید: هر چیزی را که در جبهه نیاز داشتند، در منزل ما تهیه میکردیم. در حیاط ترشی درست میکردیم، قند میشکستیم و با خاک قند، مربا میپختیم. روزهای دوشنبه نیز بساط آشفروشی برپا بود. مردم هم استقبال میکردند؛ چون میدانستند که پول فروش آش را صرف جبهه میکنیم.
میگفت چرا فرزند دیگری ندارم که به جبهه بفرستم؟
محمد در سال 65 شهید میشود و مادر، خود فرزندش را به خاک میسپارد. مهدی قربانی، مدیر انتشارات حماسه یاران، درباره احوالات خانم منتظری پس از شهادت فرزند میگوید: در مکالمهای که برای آخرینبار بین شهید معماریان و مادرش اتفاق میافتد، «محمد» به مادر چند وصیت میکند و میگوید: «اگر میخواهی گریه کنی، تنها گریه کن. به گونهای نباشد که مردم گریه شما را ببینند.» البته شخصیت خانم منتظری اصلاً به این شکل نیست. در دیدارهایی که با این مادر عزیز داشتیم، میگفتند که من بعد از شهادت محمد خیلی بیتابی میکردم. نه بهخاطر اینکه محمد را از دست دادهام؛ بلکه به این دلیل که چرا من فرزند دیگری ندارم که فدای اسلام و انقلاب کنم. این بیتابی ایشان مدتی طول میکشد که در نهایت مادر شهید معماریان در خواب امام(ره) را میبیند که امام به ایشان میگوید اینقدر ناراحتی نکنید. خداوند همین یکی را از شما میخواسته و قبول کرده است.
ماجرای تکاندهنده از شهیدی که شفای مادرش را از امام حسین(ع) گرفت
اما یکی از نکات جالب در کتاب «تنها گریه کن» عنایت امام حسین(ع) و شهدا به مادر شهید معماریان است. خانم منتظری در گفتوگویی در اینباره میگوید: سال 65، محمد شهید شد. محرم 68 برای تفریح به یکی از دهات قم رفتیم. در این سفر حادثهای برای من پیش آمد که باعث سقوط من از پله شد که در اثر آن، سرم به جایی اصابت کرد. به درمانگاه که رفتیم، گفتند زود این خانم را به قم برسانید چون مغزش خونریزی کرده است. تا اواسط راه، فرزندانم را میدیدم، اما برایم قابل شناسایی نبودند. تا اینکه حالم کمکم بهتر شد و به فرزندانم گفتم که من را به بیمارستان نبرید، آنها میخواهند برای درمان و معاینه، چادر را از سرم بردارند. گفتم فقط من را پیش شکستهبند ببرید تا پایم را معاینه کند.
او ادامه میدهد: شب تا صبح از درد نتوانستم لحظهای آرام باشم، صبح به همراه یکی از دامادهایم به درمانگاه رفتیم تا از پایم عکسی بگیرند تا وضعیت پاهایم مشخص شود. در درمانگاه به ما گفتند که قلم پای شما شکسته است و باید به بیمارستان بروید تا پایتان را گچ بگیرند.
خانم منتظری با بیان اینکه نسبت به این کار راغب نبودم، میافزاید: هشتم محرم بود، از مسجد المهدی به منزل ما آمدند تا یکسری وسایل برای مراسم ببرند. گفتم حاج اکبر، مسجد چه خبر؟ گفت کار انجام نشده زیاد است، اما کارکن کم است. گفتم من میتوانم بیایم، گفت اگر بیایی خوب است، خانمهای مسجد خوشحال میشوند. برای رضای خدا به مسجد رفتم تا شاید خدا و امام حسین(ع) لطفی کنند و پای من خوب شود. کاری را که از دستم برمیآمد، انجام دادم. شب در مراسم سینهزنی کمی گریه کردم و گفتم که یا امام حسین(ع)! اگر همین یک مقدار کار من قابل قبول شماست، شما از خدا بخواهید که پای من به کف زمین برسد، من نذر میکنم که دیگهای مراسم را بشویم.
او بقیه ماجرا را اینطور تعریف میکند: سحر عاشورا خواب دیدم که در مسجد المهدی هستم، گفتند که برای مسجد افرادی دارند برای کمک میآیند. در خواب گفتم بروم جلوی مسجد ببینم این افراد از کجا میآیند؟ دیدم دستهای دارد به سمت مسجد حرکت میکند که خیلی منظم است و سعید آل طاها دارد جلوی دسته نوحهخوانی میکند. با خود گفتم آل طاها که شهید شده است، به ناگاه متوجه شدم که فرزندم محمد نیز همراه آنهاست. در خواب برایم یقین شد که اینها فرد عادی نیستند، این دسته شهداست که دارند سمت مسجد میآیند.
او ادامه میدهد: وقتی آنها وارد مسجد شدند، دیدم محمد جمعیت را دور زد و به سمت من آمد، دستش را دور گردن من انداخت. محمد را بوسیدم و گفتم چقدر بزرگ شدهای، خیلی وقت است که شما را ندیدهام. محمد گفت مادر اینها چیست که زیر دست توست؟ گفتم چیزی نیست، پایم کمی درد میکند، چند روز است که با عصا راه میروم. محمد گفت: مادر چند روزی است که ما به کربلا رفتهایم، از ضریح امام حسین(ع) شال سبزی آوردهام. دستانش را باز کرد و از روی صورت تا مچ پایم را کشید. باندها را باز کرد و شال سبز را به دور مچ پایم را بست و گفت مادر! به زیرزمین برو و دیگهای مراسم را بشور. از خواب برخاستم، دیدم آنچه در خواب دیدم، در واقعیت نیز رخ داده است. باندها باز شده و شال سبز به پایم بسته شده است... .
داستان زندگی این مادر شهید قاعده بازار کتاب را تغییر داد
کتاب «تنها گریه کن» زنی را به مخاطب خود معرفی میکند که صرفاً مادر شهید نیست، او زنی است که نسبت به جامعه خود بیتفاوت نیست و توانسته با درایت، شرایط بحرانی را مدیریت کند. اکرم اسلامی، نویسنده کتاب، در اینباره به تسنیم میگوید: قطعاً اینطور نیست که ایشان فقط به دلیل نشاندار بودن به عنوان مادر شهید، مورد توجه باشد. من در خلال نگارش کتاب «تنها گریه کن»، تلاش کردم که از این موضوع بگذرم و روی این قضیه خیلی مانور ندادم؛ ایشان همیشه میگوید که مادر شهید بودن افتخار است، اینکه خدا به من فرزندی داده که فدای اسلام شده است، مایه افتخار است. اما با وجود همه این مسائل، شخصیت خود خانم منتظری، شخصیت فوقالعادهای است که گذشتن از فرزند یکی از ابعاد وجودی ایشان است.
او ادامه میدهد: در موضع گذشت و صبر هم ما مراتب مختلفی داریم؛ گذشت داریم تا گذشت. خانم منتظری به صورت مستقل، بدون اینکه بخواهیم ایشان را تحت هر عنوان دیگری ببریم، ابتدا یک شخصیت مستقلی است که ارزشمند است. او فردی است که در دوران انقلاب، یک خانم خانهدار است، وظیفه مادری و همسری دارد و تلاش دارد که حقی از فرزندانش ضایع نکند. این نکته مهمی است. یعنی فردی نیست که بگوید الآن وظیفه ما مبارزه است و خانواده باید با این موضوع کنار بیاید و اشکالی ندارد که یک روز بچهها غذا ندارند. بارها تأکید میکند که در این مسیر، رضایت همسر برایم اهمیت بالایی دارد.
به گفته اسلامی؛ خانم منتظری در دوره مبارزات انقلابی، فردی بودند که در رأس مبارزان انقلابی شناخته میشدند. در تهران و قم دائم در حال فعالیت بودند و امر مبارزه را پیش میبردند. در زمان جنگ نیز منزل خانم منتظری به پایگاهی برای انجام کمکهای پشت جبهه تبدیل میشود. خانمها در آنجا جمع میشدند و به فراخور کاری که آن روز بوده، همکاری میکردند. خانم منتظری میگفتند که نه تنها خانمها که سعی میکردم آقایان را نیز برای انجام این کارها همراه کنم. همه اینها قبل از این بوده است که ایشان مادر شهید شود. همه این اتفاقات در حالی رخ میدهد که خانم منتظری یک زن خانهدار است، اما چون فرد دغدغهمندی است و حوادث پیرامونی برایش اهمیت دارد، دائم در پی این است که بفهمد در این شرایط چه کاری از دست او برمیآید. این کارها لزوماً کارهای سنگینی نبوده است، ایشان حتی کارهایی را که شاید به نظر ما کوچک بیاید نیز برای پیشبرد امور انجام میداد و دریغ نمیکرد؛ مانند سبزی خشک کردن، قند شکستن و ... .
نویسنده کتاب «تنها گریه کن» اضافه میکند: همان کار معمولی را انجام میدهد، نه کمالگرایی دارد که بگوید من فقط باید کارهای ویژهای انجام دهم و نه آدمی است که بگوید هرجا یک متولی دارد و این وظیفه ما نیست. از همان قدمهای کوچک شروع میکند و به دلیل اخلاصی که دارد، خدا به حرکت ایشان برکت میدهد و این کارها ادامهدار شده است. در حال حاضر نیز منزل ایشان نقطه امید افرادی است که به منزل ایشان مراجعه میکنند.
داستان زندگی این مادر شهید قاعده بازار کتاب را تغییر داد/ از مبارزه با گارد شاهنشاهی تا حضور در کوران جنگ+ فیلمکتاب «تنها گریه کن» توسط انتشارات حماسهیاران منتشر شده و در طی هفتههای گذشته همزمان با برگزاری پویش کتابخوانی، مورد استقبال عموم مردم نیز قرار گرفته است.
انتهای پیام/
منبع: تسنیم
کلیدواژه: سیاسی سیاست ایران نظامی دفاعی امنیتی گزارش و تحلیل سیاسی مجلس و دولت امام و رهبری ورزشی فوتبال ایران فوتبال جهان والیبال بسکتبال هندبال کشتی و وزنه برداری ورزش های رزمی ورزش زنان ورزش جهان رشته های ورزشی بین الملل دیپلماسی ایران آسیای غربی افغانستان آمریکا اروپا آسیا اقیانوسیه پاکستان و هند ترکیه و اوراسیا آفریقا بیداری اسلامی اقتصادی اقتصاد ایران پول ارز بانک خودرو صنعت و تجارت نفت و انرژی فناوری اطلاعات اینترنت موبایل کار آفرینی و اشتغال راه و مسکن هواشناسی بازار سهام بورس کشاورزی اقتصاد جهان اجتماعی پزشکی رسانه طب سنتی خانواده و جوانان تهران فرهنگیان و مدارس پلیس حقوقی و قضایی علم و تکنولوژی محیط زیست سفر حوادث آسیب های اجتماعی فرهنگی ادبیات و نشر رادیو و تلویزیون دین قرآن و اندیشه سینما و تئاتر فرهنگ حماسه و مقاومت موسیقی و تجسمی استانها آذربایجان شرقی آذربایجان غربی اردبیل اصفهان البرز ایلام بوشهر استان تهران چهارمحال و بختیاری خراسان جنوبی خراسان رضوی خراسان شمالی خوزستان زنجان سمنان سیستان و بلوچستان فارس قزوین قم کاشان کردستان کرمان کرمانشاه کهگیلویه و بویراحمد گلستان گیلان لرس پشتیبانی جنگ تنها گریه کن خانم منتظری امام حسین ع مادر شهید محمد گفت خانم ها
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.tasnimnews.com دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «تسنیم» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۳۵۱۸۰۸۷ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
اعترافات تکاندهنده؛ ۳ جنایت خانوادگی در ۲۴ ساعت
طی ۲۴ ساعت، ۳ جنایت وحشتناک خانوادگی در حالی رخ داد که طی آنها، ۲ زن و یک مرد به قتل رسیدند و ۲ نوجوان دوقلو هم بهشدت مجروح شدند.
روابط سرد عاطفی به جنایت انجامیدبه گزارش خراسان، اولین ماجرای وحشتناک همسرکُشی بامداد چهاردهم اردیبهشت هنگامی فاش شد که مردی با پلیس ۱۱۰ تماس گرفت و از مرگ همسرش پس از درگیری خانوادگی خبر داد. طولی نکشید که خودروهای پلیس وارد خیابان مهدی آباد ۳۰ در شهرک شهید رجایی شدند و با حفظ صحنه جنایت، مرد تبعه خارجی (افغانستانی) را در حالی به مقر انتظامی انتقال دادند که قاضی ویژه قتل عمد مشهد دستورهای محرمانهای را برای بررسی مقدماتی صادر کرد و خود نیز عازم شهرک شهید رجایی (قلعه ساختمان) شد.
دقایقی بعد گروه تخصصی کارآگاهان پلیس آگاهی مشهد نیز به سرپرستی سرهنگ، ولی نجفی (رئیس دایره قتل عمد) نیز به محل جنایت رسیدند و بدین ترتیب تحقیقات میدانی قاضی «دکتر صادق صفری» برای بررسی زوایای پنهان این جنایت وحشتناک در حالی ادامه یافت که در ساعت ۲ بامداد تعداد زیادی از اهالی محل نیز در اطراف منزل محل وقوع قتل تجمع کرده بودند. به همین خاطر با دستور مقام قضایی، تدابیر خاصی برای امنیت محل به اجرا درآمد و جسد نیز به پزشکی قانونی منتقل شد.
از سوی دیگر (متهم افغانستانی) تحت الحفظ کارآگاهان به صحنه جنایت انتقال یافت و در حضور قاضی شعبه ۲۰۸ دادسرای عمومی و انقلاب مشهد به تشریح این جنایت هولناک پرداخت. متهم این پرونده جنایی که حدود ۳۷ سال دارد، در اعترافاتی تکاندهنده به مقام قضایی گفت: قبلا با همسر و ۲ فرزندم در قزوین زندگی میکردیم، اما اختلافات خانوادگی بین ما شروع شد و همسرم سرناسازگاری با من گذاشت. این بود که به پیشنهاد همسرم به مشهد آمدیم و در محله مهدیآباد ساکن شدیم. این اختلافات خانوادگی تا حدی پیش رفت که من دچار سوءظن شدم و به همین خاطر روابط عاطفی سردی بین ما به وجود آمد.
متهم همسرکشی در حالی که سعی میکرد همه این حوادث تلخ را به مشکل مغزی گره بزند، در ادامه اعترافاتش گفت: من مشکل مغزی دارم. به همین دلیل به همسرم گفتم با من بد صحبت نکن، چون این حرفها به درون قلبم میرود و سپس به مغزم میزند! ولی او توجهی به من نمیکرد و مرا از خودش میراند تا اینکه امشب باز هم به خاطر همان روابط سرد عاطف، به من کممحلی کرد. من هم که به شدت عصبانی شده بودم گلویش را با دستم فشار دادم و زمانی که بیجان شد با پلیس ۱۱۰ تماس گرفتم، اما افسر انتظامی گفت شاید هنوز همسرت زنده باشد. این بود که به اورژانس ۱۱۵ هم زنگ زدم و دقایقی بعد توسط نیروهای انتظامی دستگیر شدم.
در پی اعترافات صریح مرد افغانستانی که همسر ۲۵ سالهاش را خفه کرده بود، قاضی ویژه قتل عمد از او خواست چگونگی قتل همسرش را به طور عملی روی عروسک خرسی صورتی رنگ فرزندش اجرا کند. او نیز روی کف اتاق دراز کشید و گلوی عروسک را با دستانش فشرد که همه آنها طبق نظر پزشکی قانونی با واقعیتهای صحنه قتل مطابقت داشت.
پس از بررسی ابعاد مختلف این جنایت، متهم به قتل با دستور قضایی به دایره قتل عمد پلیس آگاهی منتقل شد تا تحقیقات بیشتری در این باره صورت گیرد.
اتهام قتل عمد برای زن صیغهایدر حالی که هنوز ماجرای همسرکشی مرد افغانستانی ادامه داشت، حدود ساعت ۱۵ بعدازظهر چهاردهم اردیبهشت زنی با اورژانس ۱۱۵ مشهد تماس گرفت و مدعی شد همسرش با ضربه چاقو مجروح شده است، اما وقتی امدادگران اورژانس به محل حادثه واقع در خیابان کشاورز ۵ رسیدند، با جسد مردی حدود ۳۳ ساله روبهرو شدند که بر اثر وارد آمدن تیغه چاقو به قفسه سینه به قتل رسیده بود؛ بنابراین طولی نکشید که نیروهای انتظامی در جریان قتل قرار گرفتند و مراتب را به قاضی ویژه پروندههای جنایی مشهد اطلاع دادند.
دقایقی بعد، با حضور قاضی دکتر صادق صفری در محل وقوع حادثه، تحقیقات گسترده قضایی در حالی آغاز شد که گروه تخصصی کارآگاهان پلیس آگاهی نیز وی را همراهی میکردند. جسد مربوط به مردی به نام «علیاصغر-ر» بود که در پذیرایی طبقه دوم ساختمان و کنار پنجره مشرف به خیابان افتاده بود. در همین حال همسر صیغهای مقتول که مدعی بود باردار است درباره این جنایت هولناک به مقام قضایی گفت: حدود ساعت ۱۴:۳۰ بود که شوهرم با همین وضعیت از بیرون وارد خانه شد و در حالی که به من میگفت «کمکم کن» عقبعقب رفت و کف پذیرایی افتاد. او بیرون از منزل درگیر شده بود و من اطلاعی از این ماجرا نداشتم!
این زن جوان در حالی خود را بیخبر از ماجرای درگیری همسرش نشان داد که اظهارات او برای قاضی ویژه قتل عمد باورپذیر نبود چراکه درپی این ادعاها، قاضی صفری دستور بررسیهای دقیق درباره وجود لکههای خون روی پلهها و حتی کفشهای مقتول را نیز صادر کرده بود و کارآگاهان نیز با بررسیهای دقیق هیچ نشانهای از وقوع جنایت در خارج از منزل را پیدا نکردند. این بود که «فاطمه-د» زیر رگبار سوالات انحرافی و تخصصی قرار گرفت.
او در اثنای اظهاراتش به اختلافات شدید خانوادگی اشاره کرد و گفت: مقتول شوهر صیغهای من است. او دیشب از شمال کشور به منزل آمد و چنین تصور کرد که فردی به غیر از من داخل خانه است به همین خاطر درگیری بین ما شروع شد و او با لگد در ورودی منزل را شکست که آثار آن هنوز هم وجود دارد. من هم با کلانتری محل تماس گرفتم که آنها به منزل آمدند و این حوادث را صورت جلسه کردند. امروز ظهر هم وقتی از بیرون منزل به خانه بازگشت، زخمی بود و به من گفت «کمکم کن!»
در حالی که زن جوان همچنان ادعای خود را تکرار میکرد، ناگهان قاضی ویژه قتل عمد از وی درباره جراحتهای روی دستش پرسید که متهم با نگرانی و اضطراب گفت: این زخمها مربوط به درگیری شب گذشته با شوهرم است. من از او باردارم و دلیلی ندارد که دروغ بگویم.
در پی ادعاهای این زن جوان، قاضی صفری اتهام قتل عمد شوهرش را به وی تفهیم کرد و بدین ترتیب او در اختیار کاراگاهان پلیس آگاهی قرار گرفت تا بررسیهای بیشتری در این باره صورت گیرد.
قتل همسر با ۲۴ ضربه چاقوزوایای ۲ ماجرای وحشتناک همسرکشی در حالی زیر ذرهبین تحقیقات قضایی قرار داشت که ناگهان صدای زنگ تلفن در بامداد پانزدهم اردیبهشت نیز خواب را از چشمان قاضی ویژه قتل عمد مشهد ربود. خبر همسرکشی دلهره آور سومین ماجرای همسرکشی طی ۲۴ ساعت گذشته بود که مقام قضایی را به خیابان شهید چراغچی ۵ کشاند. اما این حادثه زمانی وحشتناکتر شد که سرگرد سید قطبی (رئیس تجسس کلانتری خواجه ربیع) از وخامت حال نوجوان دوقلو نیز خبر داد که هدف ضربات هولناک چاقو قرار گرفته بودند. به همین دلیل سومین ماجرای همسرکشی اهمیت ویژهای یافت چراکه هر لحظه احتمال داشت خبر تلخ دیگری در بیسیمهای پلیس به گوش برسد.
طولی نکشید که با حضور قاضی شعبه ۲۰۸ دادسرای عمومی و انقلاب مشهد در محل وقوع جنایت تحقیقات درباره این حادثه وحشتناک وارد مرحله جدیدی شد چراکه «الهه» (زن ۳۰ ساله) با ۲۴ ضربه چاقو به قتل رسیده بود و دختر و پسر دوقلو (خواهر و برادر مقتول) نیز در بیمارستان شهید هاشمینژاد بستری شده بودند.
پیگیریهای قضایی نشان داد «الناز» (دختر۱۶ ساله) به خاطر وضعیت وخیمی که داشت به اتاق عمل انتقال یافته و زیر عمل جراحی قرار گرفته است، اما وضعیت «الیاس» کمی بهتر از خواهر دوقلویش بود. در همین حال متهم به قتل که با حضور بهموقع گروه کارآگاهان و نیروهای تجسس کلانتری خواجه ربیع اطراف منزل پدرش دستگیر شده بود، مورد بازجویی تخصصی قرار گرفت و به قاضی دکتر صادق صفری گفت: سال ۹۳ با همسرم ازدواج کردم. البته قبل از او همسر دیگری هم داشتم. اوایل ارتباط دو همسرم با یکدیگر بسیار خوب بود و من هم ۲۲ سال کارمند یکی از موسسات مالی اعتباری بودم که اکنون نیز فعالیت دارد، ولی بعداز آنجا بیرون آمدم.
وی افزود: در این شرایط اختلافات بین همسرانم نیز آغاز شد و به حدی رسید که به ناچار همسر اولم را طلاق دادم. او از همان ابتدا مخالف ازدواج مجدد من بود، ولی من توجهی نمیکردم تا اینکه مدتی بعد به همسرم سوءظن پیدا کردم و با آنکه مسیر قانونی را در پیش میگرفتم، ولی باز رضایت میدادم و پرونده مختومه میشد.
خلاصه این اختلافات به جایی رسید که همسرم از حدود ۱۰ روز قبل با حالت قهر منزل را ترک کرد و به خانه پدرش رفت و در همین حال هم اصرار به طلاق داشت. امشب هم وقتی او را با آرایش غلیظ دیدم، با او تماس گرفتم، ولی مانند همیشه ماجرا را انکار کرد و مرا برای دعوا فراخواند. من که برای گفتگو با همسرم به منزل پدرش رفته بودم، ناگهان به خاطر پاسخهای سربالای او عصبانی شدم و چاقو را بیرون کشیدم. در حالی که ضرباتی را بر پیکر همسرم وارد میکردم، خواهر و بردارش جلو آمدند که آنها را هم با چاقو زدم.
تحقیقات افسران دایره تجسس که با نظارت مستقیم سرهنگ روح ا... شجاعی (رئیس کلانتری خواجه ربیع) و با دستورهای محرمانه مقام قضایی ادامه داشت، بیانگر آن بود که زوج مذکور دختر ۷ سالهای دارند و «رضا-ب» (متهم) قبل از دستگیری قصد خودکشی داشت که با حضور به موقع نیروهای انتظامی این تصمیم وی نافرجام ماند.